بررسی کوتاهی بر فرنولوژی (جمجمه شناسی)

فرنولوژی

آیا برآمدگی پشت سر افراد می تواند سرنخ یا نشانه ای از شخصیت درونی آنها باشد؟

این ایده، زمینه اصلی یک موضوع «شبه علمی» با نام جمجمه شناسی روانی بود که سعی در ارتباط دادن برآمدگی های سر افراد به جنبه های خاصی از شخصیت آنان داشت.

 

تاریخچه جمجمه شناسی:

فرنولوژی خشم فکری قرن نوزدهم آمریکا بود. ادگار آلن پو و والت ویتمن هر کدام بخش‌هایی از نظریه محبوب شخصیت را در آثار خود گنجانده‌اند، و هرمان ملویل تا آنجا پیش رفت که مشهورترین راوی خود، اسماعیل، را به یک فرنولوژیست آماتور تبدیل کرد. رالف والدو امرسون، مقاله‌ نویس، وسواس زیادی به این تمرین داشت، که به تناوب بین شور و شوق و ترس در مورد دیدگاه جبرگرایانه فرنولوژی از مغز و رفتار تغییر می‌کرد.

 

برای کسانی که نیاز به تجدید سریع دارند، فرنولوژی این نظریه بود که می‌توان شخصیت یک فرد را از روی شکل جمجمه‌اش «خواند» کرد. گمان می‌رود برآمدگی‌ها و فرورفتگی‌ها در جمجمه شکل مغز زیرین را نشان می‌دهند که خود با حجم 27 «ارگان مغز» مشخص می‌شود. این ماژول های مغز احتمالاً دارای ویژگی های شخصیتی مانند زیرکی، غرور، شوخ طبعی و محبت بودند.

اوایل قرن نوزدهم شاهد اختراع فرنولوژی phrenology)) بود. فرانتس گال و جوهان اسپرزهایم مخترعان فرنولوژی(جمجمه شناسی) بودند. هردوی آنها نوروآناتومیست های ماهری بودند و به دو موضوع ایمان راسخ داشتند: (1) این که مغز اندام ذهن است (همان طور که پا اندام راه رفتن است)، و (2) قوای ذهنی و اخلاقی متفاوت در مناطق خاصی از قشرمخ(کورتکس) قرار دارند. متاسفانه، یکی دیگر از اعتقادات آنها این بود که در تک تک انسان ها، میزان قوی بودن یک قوه ذهنی(mental facultie )، مثلا، «حافظه» یا «محبت به فرزندان» به سایز آن منطقه مخصوص در کورتکس وابسته است.

 

قوی بودن یک منطقه از کورتکس در آن قسمت از استخوان جمجمه که مستقیما روی آن قرار دارد تاثیر می گذارد و باعث برجسته شدن آن می شود. به این ترتیب، وقتی جمجمه یک پدر یا مادر مهربان را بررسی می کنیم، مشاهده می کنیم که آن قسمت از جمجمه که روی بخش« فرزند دوستی» کورتکس قرار گرفته است اندکی برآمده است. طولی نکشید که یک ایده جالب در سراسر اروپا گسترش یافت: این که با بررسی کردن جمجمه می توان شخصیت را کشف کرد یا مورد تحلیل قرار داد. اما اشکال کار اینجا بود که نمی توانستید حتی دو نفر فرنولوژیست پیدا کنید که حرفشان با هم یکی باشد: این که قوای ذهنی ((mental facultieدقیقا در کدام قسمت ها قرار دارند، و اصلا، قوای ذهنی کدام ها هستند.

فرنولوژی امروزه به عنوان شبه علم در نظر گرفته می شود، اما در واقع پیشرفت گسترده ای نسبت به دیدگاه های غالب آن دوره از شخصیت بود. به عنوان مثال، فرنولوژی برای اولین بار مغز را به عنوان “ارگان ذهن” تشخیص داد، اگرچه فرنولوژیست ها فاقد ابزارهای پیچیده علوم اعصاب مدرن بودند و فقط می توانستند در مورد جزئیات حدس بزنند. متأسفانه، آنها جزئیات را به طرز خنده‌داری اشتباه گرفتند.اما امروزه دانشمندان علوم اعصاب از ابزارهای جدید خود برای بازبینی و کشف این ایده استفاده می کنند که ویژگی های شخصیتی مختلف در مناطق مختلف مغز قرار دارند. حوزه نوظهور علوم اعصاب شخصیت در حال تولید برخی از نتایج اولیه جالب است.

دو نفر از رهبران این حوزه جدید روانشناسان کالین دی یانگ از دانشگاه مینه سوتا و جرمی گری از ییل هستند که از اسکنر مغز برای جستجوی شواهدی از به اصطلاح “پنج ویژگی بزرگ” شخصیت استفاده می کنند. اجماع علمی فزاینده ای وجود دارد که هر شخصیت انسانی ترکیبی منحصر به فرد از تنها پنج ویژگی اصلی است: برونگرایی، روان رنجورخویی، موافق بودن، گشودگی/عقل و وظیفه شناسی. هر ویژگی شخصیت دیگری در زیر یکی از پنج بزرگ یا طرف مقابل آن قرار می گیرد.

این ویژگی‌ها را می‌توان با استفاده از فهرست‌های شخصیتی که دی یانگ و گری در مطالعه‌ای اخیر روی بیش از صد داوطلب انجام دادند، به‌طور قابل اعتمادی اندازه‌گیری کرد. تحقیقات اساسی مغز در سال‌های اخیر اطلاعات زیادی در مورد اهداف و عملکرد مناطق مختلف مغز نشان داده است و دانشمندان از این بینش‌ها استفاده کردند. آنها می‌خواستند ببینند آیا ویژگی‌های شخصیتی غالب داوطلبان با اندازه (و احتمالاً قدرت) این خوشه‌های عصبی مطابقت دارد یا خیر.

برای مثال برونگرایی را در نظر بگیرید. برون گرایی شامل ویژگی هایی مانند قاطعیت و اجتماعی بودن و پرحرفی است – همه ویژگی هایی که با احساسات مثبت و تجربیات اجتماعی پاداش دهنده مرتبط هستند. بر این اساس، دانشمندان حدس زدند که برونگراترین افراد دارای مناطق مغزی بزرگتر از معمولی هستند که با حساسیت به پاداش مرتبط است. و زمانی که آنها از MRI برای اندازه گیری حجم مغز سوژه های برونگرا استفاده کردند، این دقیقاً همان چیزی بود که پیدا کردند. همانطور که به صورت آنلاین در مجله علوم روانشناسی گزارش شده است، مناطقی که درگیر تجربه پاداش هستند به طور قابل توجهی بزرگتر بودند.

به طور مشابه، دانشمندان دریافتند که روان رنجوری – تمایل به احساسات منفی مانند تحریک پذیری و اضطراب – با مناطق مغز درگیر در تهدید و مجازات مرتبط است. توافق‌پذیری – جذبه‌ای برای نوع‌دوستی، همدلی، همکاری و شفقت – با مناطق شناخته شده برای پردازش این ویژگی‌ها مرتبط است. و در نهایت، با وجدان ترین داوطلبان ساختارهای مغزی غیرعادی بزرگی داشتند که در اختیارات «اجرایی» مانند برنامه ریزی آینده و پیروی از قوانین پیچیده دخیل بودند. به طور خلاصه، مطالعات مغز از این ایده حمایت می کند که پنج ویژگی بزرگ شخصیت دارای یک پایه بیولوژیکی هستند. در واقع، تنها ویژگی این پنج نفر که به طور قابل توجهی به یک منطقه خاص مرتبط نبود، گشودگی/عقل بود که چتری برای تخیل و زیبایی شناسی و هوش است. حتی در اینجا، شواهدی وجود داشت که این ویژگی را به مرکز مغز برای حافظه فعال و توجه و استدلال مرتبط می‌کرد.

 

ویژگی های شخصیتی پیش بینی کننده های قابل اعتمادی برای همه چیز از سلامت و رفاه گرفته تا موفقیت شغلی و روابط هستند. به عنوان مثال، با وجدان ترین افراد، سالم ترین افراد هستند و در مدرسه و کار برتر هستند. بنابراین یافتن ریشه های بیولوژیکی این تفاوت های فردی پیشرفت مهمی خواهد بود. اما داشتن ریشه های عصبی به معنای تغییر ناپذیر بودن شخصیت نیست. این تصور جبرگرایانه از مغز و شخصیت، راه سرهای ناهموار فرنولوژیست ها را رفته است.

 

 

تاثیر جمجمه شناسی

با وجود اینکه جمجمه شناسی به عنوان موضوعی شبه علمی قلمداد شده اما به علم عصب شناسی(نورولوژی) کمک شایانی کرده است.پژوهشگران با الهام از ایده جمجمه شناسی به مفهوم موضع یابی قشر مخ، یعنی ایده ای که می گوید، برخی از فعالیت های ذهنی در ناحیه های خاصی از مغز صورت می گیرند، علاقه مند شدند. با وجود این که گال و دیگر پیروان او به غلط اعتقاد داشتند که برآمدگی های سر به شخصیت و قابلیت های فرد ارتباط دارد، اما در اعتقاد به این که قابلیت های ذهنی مختلف به ناحیه های مختلف مغز وابسته است حق داشتند. روش های پژوهشی جدید به دانشمندان اجازه می دهد که با استفاده از ابزارهای پیچیده نظیر اسکن های MRI و PET اطلاعات بیشتری درباره موضع یابی عملیات و فعالیت ها در درون مغز به دست آورند.

منابع

گزیده هایی از «ما فقط انسان هستیم» به طور مرتب در هافینگتون پست و Scientific American Mind منتشر می شود. کتاب Wray Herbert، On Second Thought: Outsmarting Your Mind’s Hard-Wired Habits، توسط کرون در سپتامبر منتشر خواهد شد.

 ترجمه و گردآوری: مه آسا رسولی


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *