مغز و خاطرات

مغز و خاطرات ما

  مغز انسان شگفت انگیز است. از اولین میکروثانیه ای که چیزی را می بینم ، می شنویم، مزه می کنیم ، لمس می کنیم و می بوییم یا هر احساس ناشناخته دیگری که تجربه می کنیم ، فرآیند تصمیم گیری در مورد چیستی آن، ارتباط آن با آنچه قبلاً در باره آن محرک دریافت کرده ایم و اینکه آیا نگهداری این محرک جدید در ذهن مهم است یا باید کنار گذاشته شود را آغاز می کنیم. کل این فرآیند ممکن است آگاهانه، ناخودآگاه یا به هر دو صورت اتفاق افتد.

 تحقیق در مورد حافظه انسان به نظریه پردازان یادگیری کمک کرده است تا فرآیندی را که توسط آن اطلاعات به خاطر سپرده می شود (یا فراموش می شود) را توصیف کنند. در این سلسله مقالات ، مروری خواهم داشت بر شگفتی مغز و حافظه ، منابع مغزی که در دریافت ، نگهداری و بازیابی اطلاعات در اختیار داریم و راهکارهای بهبود حافظه در کودکان و بزرگسالان . اما قبل از آن لازم است تأملی بر تفاوت مغز و ذهن داشته باشم.

تفاوت مغز و ذهن

 همه ما حداقل یک بار در زندگی خود این اشتباه خاص را مرتکب شده ایم: استفاده از کلمات «مغز» و «ذهن» به جای یکدیگر. این اشتباه غیر قابل اجتناب است زیرا هر دو یک مفهوم به نظر می رسند و تفکیک آن ها دشوار است اما در واقع تفاوت های بسیار زیادی بین مغز و ذهن وجود دارد.

 بحث در مورد رابطه بین ذهن و مغز توسط دکارت آغاز شد، اکنون به نظر می رسد حداقل تا حدی با کسب دانش ما از نوروآناتومی و فیزیولوژی عصبی حل شده است. اکنون می‌توانیم این سیستم پیچیده را درک کنیم که چگونه انگشتان یک نوازنده ، ویولن را با آن ظرافت می نوازد و انسان به ماه می رود . دکارت نمی‌دانست که مغز هم توسط ژن‌ها و هم توسط تجربه ساخته و نگهداری می‌شود و دائماً در طول فرآیند تکامل، تغییر می‌کند زیرا کیفیات موجود مغز به صورت قابل‌توجهی با کیفیات موجود در ذهن  متفاوت است. هنگامی‌که ما تجربۀ آگاهانه‌ای را از سر می‌گذرانیم آشکارا از ویژگی های آن تجربه آگاه هستیم. برای درک بهتر موضوع به این بیندیشید که سردرد داشتن شبیه چیست؟ و بعد از آن تصور کنید که شما قادرید مغزی که از درد رنج می‌برد را به‌ دقت ببینید. حتی اگر شما از ابزارهایی که ساختار درست مغز را نشان می‌دهند کمک بگیرید آنچه مشاهده می‌کنید به‌ تمامی از آنچه فرد مبتلا به سردرد احساس می‌کند متفاوت است. هنگامی‌که از این زاویه به موضوع می نگریم سخت است از این نتیجه‌گیری پرهیز کنیم که ویژگی‌های ذهنی ویژگی‌های مغزی نیستند و بنابراین ذهن ها و مغزها متفاوتند. 

مغز چیست؟

 مغز اندامی است که در داخل جمجمه ما قرار دارد و تمام عملکردهای فیزیکی بدن انسان را تنظیم می کند. این بخش حیاتی از سیستم عصبی مرکزی به عنوان مرکزی برای جمع آوری، سازماندهی و انتشار اطلاعات در سراسر بدن عمل می کند. بیشتر اعضای بدن ما تحت کنترل آن هستند. پیچیده ترین عضو بدن است و حدود 86 میلیارد ( یا به تعبیر دیگر صد میلیارد ) نورون فعال دارد که برای ایجاد مدارها و تبادل اطلاعات با یکدیگر تعامل دارند. مغز ما به سه بخش عمده تقسیم می شود که عبارتند از: مخ ، مخچه و ساقه مغز.  همچنین به دو نیمکره چپ و راست تقسیم می شود. هر نیمکره شامل لوب پیشانی ، گیجگاهی ،آهیانه ای و پس سری است. آنچه به عنوان “ماده خاکستری” شناخته می شود ، در واقع قشر مخ است و قسمت خارجی مغز است که انجام عملکردهای تفکر را امکان پذیر می کند. مخچه به ما امکان می دهد ،حرکت را هر چقدر هم دشوار یا پیچیده باشد ،  بدون نیاز به فکر انجام دهیم. ساقه مغز بخشی از دستگاه عصبی مرکزی و در قسمت پایینی مغز قرار دارد و متشکل از بخش‌هایی‌است که طناب نخاعی را به نیمکره‌های مخ و مخچه پیوند می‌دهد. بخشی از ساقه مغز بصل النخاع است که در بالای نخاع قرار دارد و مرکز کنترل فعالیت های غیر ارادی مثل تنفس، ضربان قلب و فشار خون است . باتوجه به اهمیت آن به این مرکز در بصل النخاع «گره حیات» گفته می شود .ساقه مغز دربرگیرنده مغز میانی، پل مغز و پیاز مغز می‌باشد. این ساختارها که اطلاعات را درون دستگاه عصبی مغزی انتقال می‌دهند، نقش مهمی در تنظیم فعالیت‌های بدن دارند. ده جفت از دوازده جفت عصب مغزی از ساقه مغز خارج می‌شوند.

 مغز سکاندار بدن است تمام عملکردهای حیاتی بدن ما به لطف وجود مغز است و اگر مغز از کار بیفتد انسان قادر به هیچ نوع حرکت و عملکردی نیست. بنابراین می توان گفت که ما تمام حرکت ها و فعالیت های خود را با کمک مغز، هماهنگ و آن را به اعضای مختلف بدن خود منتقل می کنیم . با این وصف مغز یک عضو است مانند بقیه اعضاء بدن ، عضوی که می توانیم از نظر جسمی آن را بررسی کنیم.

ذهن چیست؟

ذهن مجموعه‌ای از توانایی‌های فکری است که شامل هوشیاری، تصورات، ادراک، تفکر، قضاوت، زبان و حافظه می‌شود و معمولاً آن را وجود توانایی هوشیار بودن و اندیشه تعریف می‌کنند. ذهن دربرگیرنده قدرت تصور، تشخیص و قدردانی است و مسئولیت پردازش احساسات و عواطف را برعهده دارد که منجر به عملکرد و نوع رفتار افراد می‌شود.از دیرباز بررسی اجزا تشکیل‌دهنده ذهن و خصوصیات انحصاری آن در فلسفه، مذهب، روان‌شناسی و علوم ادراکی مرسوم بوده‌است.

 یکی از سؤالات بارز در این زمینه در ارتباط با طبیعت مسئله ذهن و جسم می‌باشد که به بررسی ارتباط ذهن با جسم (مغز) می‌پردازد. دیدگاه‌های قدیمی‌تر از قبیل دوالیسم (اعتقاد به دوگانگی) و ایده‌آلیزم (آرمان‌گرایی)، ذهن را غیرجسمانی می‌دانند.  نظرات جدید اغلب بر فیزیکالیسم (اصالت فیزیک) و فانکشنالیزم(کارکردگرایی) متمرکزند که باور دارند ذهن همانند مغز در برابر پدیده‌های فیزیکی از قبیل فعالیت‌های عصبی تقلیل‌پذیر است. اگرچه دوالیسم و ایده‌آلیزم هنوز هم حامیان بسیاری دارند. سؤال دیگر در این زمینه این است که کدامیک از موجودات از ظرفیت داشتن ذهن برخوردارند ؟ به‌عنوان مثال، آیا ذهن منحصر به انسان‌هاست یا همه حیوان‌ها؟ یا تمام موجودات زنده؟ آیا تمام آن‌ها ذهنی با خصوصیات دقیق و قابل توصیف دارند، یا داشتن ذهن مختص به بعضی ماشین‌های ساخته دست بشر است؟ طبیعت ذهن هرچه که باشد، توافق عموم بر این است که ذهن، موجودات را قادر می‌سازد تا به آگاهی درونی برسند، به‌خصوص در مورد محیط پیرامونشان برای دریافت و پاسخ به محرک‌های عامل و برخوداری از هشیاری که شامل تفکر و احساسات می‌شود.

 در سنت‌های مذهبی و فرهنگی متفاوت، درک مفهوم ذهن گوناگون است. برخی داشتن ذهن را منحصر به انسان‌ها می‌دانند، درحالی‌که برخی دیگر (مثل انیمیزم و پان پسیخیزم) داشتن ذهن را به موجودات غیرزنده، حیوان‌ها و خدایان نسبت می‌دهند. یک سری از مکاتب قدیمی تر ، ذهن را (که بعضاً به‌جای آن از کلمات روح و جان استفاده می‌کردند) با نظریه‌های زندگی بعد از مرگ یا فلسفه انتظام گیتی ربط می‌دادند. برای مثال در اصول زرتشت، بودا، افلاطون، ارسطو، یونان باستان، هند و بعدها اسلام و فیلسوفان قرون وسطی در اروپا و فیلسوف‌های ذهنی مهم اعم از افلاطون، پاتانجلی، دکارت، لیبنیتز، لوک، بکرلی، هام، کنت، هگل، شوپنهاور، سرل، دنت، فودور، نایگل و چالمرز همچنین روانشناسانی از قبیل فروید و جیمز و دانشمندان کامپیوتری از قبیل ترنینگ و پوتنام نظریات نافذی درباره طبیعت ذهن ارائه داده‌اند. امکان اذهان درموجودات غیرزنده درمقوله هوش مصنوعی مورد بررسی قرارگرفته است ؛ که در ارتباط با فیزیولوژی دستگاه عصبی و نظریه اطلاعاتی کار می‌کند تا به راهی دست یابد تا ماشین‌های غیرزنده بتوانند اطلاعات را به نوعی مشابه و یا متفاوت با پدیده ذهنی بشر پردازش کنند.

 ذهن به‌صورت سیالی از خودآگاهی نیز به‌تصویر کشیده شده‌است، و در آن ادراک حواس و پدیده فکری همواره در حال تغییر هستند. خواص تشکیل‌دهنده ذهن هنوز مورد بحث است. بعضی از روان‌شناسان ادعا می‌کنند که فقط عملکردهای فکری «برتر» به‌ویژه منطق و حافظه، ذهن را تشکیل می‌دهند. از این نظر احساساتی نظیر عشق، تنفر، ترس و لذت در طبیعت، درونی‌تر و ابتدایی‌ترند، و به‌همین دلیل می‌بایست متفاوت از ذهن در نظر گرفته شوند.

تعریف مورد توافق دیگر از ذهن این است که شبکه پیچیده ای از فرآیندهای فکری و آگاهی است که از فعالیت عصبی مغز ناشی می شود. ذهن به سه لایه تقسیم می شود خودآگاه، ناخودآگاه و نیمه آگاه. لایه خودآگاه شامل افکار، احساسات و خاطرات فوری ما است، درحالی که لایه ناخودآگاه از تکانه های اولیه و اساسی تشکیل شده است و لایه نیمه آگاه شامل خاطرات و رفتارهایی است که در طول زمان به دست آورده ایم. با این حال کاوش در ذهن یک فرآیند مداوم بوده و هست و بینش های زیادی را در مورد اینکه چگونه فرآیندهای ذهنی بر رفتار تأثیر می گذارد ، به دست آورده است.

برای مطالعه مقالات قبلی پیرامون مغز بر روی لینک بزنید

مغز در مقابل ذهن؛ این دو چه تفاوت هایی با هم دارند؟

در ساده ترین حالت، ذهن به توانایی ما برای فکر کردن، احساس کردن و شرکت در فعالیت بدنی اشاره دارد. از سوی دیگر، مغز به اندام فیزیکی در سر ما اشاره دارد که از این عملکردها پشتیبانی می کند. در اینجا سه تفاوت اصلی بین این دو وجود دارد:

۱-مغز از نورون ها و عروق خونی تشکیل شده است. اما، ذهن انتزاعی است و از هیچ نورون یا رگ خونی تشکیل نشده است.

۲- در حالی که مغز حرکات، احساسات و عملکردهای مختلف بدن فرد را کنترل می کند. ذهن به اخلاق، استدلال و درک یک شخص اشاره می کند.

۳- مغز یک اندام فیزیکی است. می توان آن را لمس کرد یا دید. اما ذهن ناملموس است; نه می توان آن را لمس کرد و نه دید.

 بحث های زیادی در مورد تفاوت های مغز و ذهن وجود دارد. با این حال، یک چیز را با اطمینان می توان گفت : مهارت های ذهنی را می توان آموزش داد، در حالی که عملکرد مغز را نمی توان تغییر داد. مهارت های ذهنی مانند تصمیم گیری، حل مسئله، خلاقیت و ارتباط را می توان در طول زمان برای افزایش اثربخشی فرآیندهای ذهنی به فرد آموزش داد.

  اتصالات عصبی که شبکه ها و مدارهایی را در مغز تشکیل می دهند برای وجود ذهن ضروری هستند. به طور کلی، وقتی مغز آسیب می بیند، ذهن نیز آسیب می بیند. تحقیقات عملکردهای مختلف در مکان‌های مغز را ترسیم کرده ا‌ند و دنباله‌ای از انتشار و جذب‌های عصبی شیمیایی مرتبط با آنها مشخص شده است. نتایج نشان داده است که ذهن یک تابع پیچیده است، مجموع جبری بسیاری از عملکردهای مغز. هشیاری و شناخت عناصر اساسی هستند که بدون آنها به نظر نمی رسد سایر کیفیت های ذهن ثبت شوند. همه این شواهد حاکی از آن استکه مغز عضو ذهن است و کیفیت ذهن به کیفیت مغز بستگی دارد. به عبارت دیگر ذهن با مغز همزیستی می کند.

 داستان مغز و ذهن و تفاوت آن ها با هم آنقدر جذاب و مورد تحقیق بوده است که در حوزه روان شناسی تحولی ، بین فرهنگی و اجتماعی منجر به رشد رویکردی با عنوان نظریه ذهن شود. این مقاله تنها اشاره ای به این بخش از قابلیت های درونی انسان دارد و زمینه ای برای مطالعه علاقه مندان در این حوزه را معرفی می کند.

 در سلسله یادداشت های بعدی به لایه های اختصاصی مغز و ذهن همانند حافظه ، قابلیت ها و امکانات موجود در مغز برای یادگیری و زیست جمعی می پردازم.

                                                                                گرد آوری و ترجمه:

                                                                        دکترسوسن نیکو( روان شناس تربیتی)


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *